اگر به من خبر دهند که فردا قرار است بمیری اول آن را جدی نمی گیرم و باورش نمی کنم.اما اگر کسی این را به من بگوید که هیچ گاه به من دروغی نگفته بسیار نگران خواهم شدو شور به دلم خواهد افتاد.شاید مدت زمانی طول بکشد تا بتوانم این خبر را کاملا باور کنم.

بعد از آن شاید سعی کنم آرام باشم وبه این فکر کنم که مرگ حق است و همه یک روز خواهند مرد.حال یک نفر مثل من زود تر ودیگران کمی دیرتر.

بعد از این که آرام شدم شاید اولین کاری که می کنم این باشد که بروم و از تمام کسانی که آن هارا اذیت و آزار کردم حلالیت بطلبم.و از آن ها بخواهم که مرا ببخشند و بعد از مرگم فراموشم نکنند.

فکر می کنم شب قبل از مردنم اصلا نخوابم و تا صبح برای خود ذکر بگویم ونماز بخوانم حتی شاید برای خود فاتحه نیز بخوانم.

صبح روز بعد بسیار ناراحت وغمگین از خواب بیدار می شوم صبحانه نمی خورم چون دلم می خواهد سبک و راحت به آن دنیا بروم نه با شکمی پر از غذا وسنگین. می روم و از دوستانم خدا حا فظی می کنم دلم برایشان تنگ خواهد شد.

بعد از خداحافظی به اتاقم می روم وبا عروسک هایم نیز خداحافظی می کنم سعی می کنم به ساعت نگاه نکنم آدم این جور وقت ها اگر به ساعتش زیاد نگاه کند گذشتن با شتاب زمان را بیشتر احساس خواهد کرد و این دلشوره ی آدم را بیشتر می کند و تمرکزش را کمتر.

در آخر این که دوست دارم دقیقه های آخر را کنار مادرم و خانواده ام باشم.آخر من مادرم را بیشتر از هر کسی در این دنیا دوست دارم.می دانم که به من آرامش خواهد داد و باعث خواهد شد تامرگ راحتی  داشته باشم.

   

شکلکهای جالب و متنوع آروین